نمودهاي قرآني گلستان
نمودهاي قرآني گلستان
نمودهاي قرآني گلستان
نويسنده: غلامرضا نوعي
از جمله ويژگي هايي- که براي شخصيت بزرگ سعدي ياد نموده اند- موعظه گري اوست. اصولادر گلستان و بوستان، سعدي، شاعري اندرزگو است که با استفاده از آموزه هاي ديني و قرآني، در جهت اصلاح جامعه کوشيده است. در ضمن مطالب شماره هاي پيشين، به يک موضوع مهم اخلاقي، به نام رياکاري اشاره رفت که مردمان در هر روزگاري، بيش و کم گرفتار آن گشته اند. با بررسي بيشتر گلستان و مردم شناسي سعدي، اين موضوع به عنوان شاه بيت گرفتار وي، جلوه گر مي شود. او همواره اين دسته از مردم را، سرزنش مي کرد. ما امروزه به اين گروه از مردم، «سالوس» مي گوييم. و اين گروه فقط براي خوش آمد ديگران و با نيت نمايان شدن اعمال شان، کارهاي نيک انجام مي دهند. اين رفتار زشت آن گاه زشت تر است که از سوي يک فرد به ظاهر ديندار انجام پذيرد. از اين رو، نياز است، يک بار ديگر به گلستان سعدي رفته و شمار ديگري از حکايت هاي او را در اين باب بياوريم.
در باب دوم گلستان (در اخلاق درويشان)، حکايتي آمده که يادآور مثال زيباي قرآن، درباره سرنوشت رياکاران است:
«عابدي را، پادشاهي طلب کرد. انديشيد که دارويي بخورم تا ضعيف شوم، مگر [اميد است] اعتقادي که دارد درحق من زيادت کند. آورده اند که داروي قاتل [کشنده] بخورد و بمرد.
آن که چون پسته ديدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پياز
پارسايان روي در مخلوق
پشت بر قبله مي کنند نماز
چون بنده خداي خويش خواند
بايد که بجز خدا نداند
موضوع زاهدنمايي و زهد ريايي- که در اين حکايت کوتاه آمده است- بي شک ژرفاي نگاه سعدي به مسائل اساسي اسلام را به همراه دارد. در آيات چندي از قرآن حکيم مي بينيم که به موضوع ريا، توجه شده است؛ از جمله، در آيه شريفه 266 بقره، با يک مثال جالب، درباره اتفاق آميخته با رياکاري و منت و آزار آمده است: «آيا هيچ يک از شما دوست دارد که باغي از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد- که از زير درختانش نهرها جاري باشد- و براي او در آن باغ از تمام انواع ميوه ها موجود باشد، و در حالي که به سن پيري رسيده و فرزنداني (خردسال و) ضعيف دارد، ناگهان در اين هنگام گردبادي شديد- که در آن آتش سوزان است- به آن برخورد کند و شعله ور گردد و بسوزد؟! «أيود احدکم أن تکون له جنه من نخيل و أعناب تجري من تحتها الانهار له فيها من کل الثمرات و أصابه الکبر و له ذريه ضعفاء فأصابها اعصار فيه نار فاحترقت».
در اين آيه شريفه، به روشني، به کساني که زحمت فراواني کشيده اند، اما آن گاه که بدان نياز دارند، مي بينند که حاصل آن همه زحمت خاکستر است؛ چرا که گردباد ريا و منت، آن را سوزانده است.
شايان اعتنا است که در آيه شريفه 265، همين سوره، پيش از ذکر اين مثال، آمده است: «و مثل کساني که اموال خود را براي خشنودي خدا و استوار کردن (ملکات عالي انساني)، در روح خود انفاق مي کنند، هم چون باغي است که در نقطه بلندي باشد، و باران هاي درشت و پي در پي به آن برسد (و به خاطر بلند بودن مکان، از هواي آزاد و نور آفتاب به اندازه کافي بهره گيرد و آن چنان رشد و نمو کند که) ميوه خود را دوچندان دهد «و مثل الذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من انفسهم کمثل جنه بربوه اصابها وابل فآتت اکلها ضعفين». سپس مي افزايد: «و اگر باران درشتي بر آن نبارد، دست کم باران هاي ريز بر آن مي بارد و باز ميوه داده و شاداب و با طراوت است «فان لم يصبها وابل فطل». در پايان مي فرمايد: «خداوند به آن چه انجام مي دهيد، آگاه است» «والله بما تعملون بصير».
بدون شک، وقتي عمل براي غير خدا باشد، تأثير چنداني بر فرد و بر ديگران ندارد، حکايت ديگري از همين باب دوم گلستان، نقل مي کنيم. «فقيه زاده اي پدر را گفت: هيچ از اين سخنان رنگين دلاويز متکلمان [سخنوران] در من اثر نمي کند، به حکم آن که نمي بينم، مر ايشان را فعلي موافق گفتار!»
ترک دنيا به مردم آموزند
خويشتن سيم و غله اندوزند
عالمي را که گفت باشد و بس
هر چه گويد، نگيرد اندرکس
منطور، عالمي است که فقط حرف مي زند و عمل نمي کند.
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگويد بخلق و خود نکند
(اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم) آيا دستور مي دهيد به مردم نيکي کردن را و خودتان را فراموش مي کنيد؟
عالم که کامراني و تن پروري کند
او خويشتن گمست، کرا رهبري کند؟
مناسب است در پايان اين سخن، حکايت ديگري از سعدي- عليه الرحمه- بياوريم، تا عظمت قرآن کريم نزد سعدي را شناخته باشيم: «يکي را از بزرگان ائمه، پسري وفات يافت. پرسيدند که: بر صندوق گوش چه نويسيم؟ گفت: آيات کتاب مجيد را عزت و شرف بيش از آن است که روا باشد بر چنين جاي ها نوشتن، که به روزگار سوده گردد و خلايق برو گذرند و سگان برو شاشند. اگر به ضرورت چيزي هم نويسيد، اين بيت کفايت است.
وه که هر گه که سبزه در بستان
بدميدي، چه خوس شدي دل من
بگذر اين دوست، تا به وقت بهار
سبزه بيني دميده بر گل من
منبع: نشريه بشارت- ش77
/ن
در باب دوم گلستان (در اخلاق درويشان)، حکايتي آمده که يادآور مثال زيباي قرآن، درباره سرنوشت رياکاران است:
«عابدي را، پادشاهي طلب کرد. انديشيد که دارويي بخورم تا ضعيف شوم، مگر [اميد است] اعتقادي که دارد درحق من زيادت کند. آورده اند که داروي قاتل [کشنده] بخورد و بمرد.
آن که چون پسته ديدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پياز
پارسايان روي در مخلوق
پشت بر قبله مي کنند نماز
چون بنده خداي خويش خواند
بايد که بجز خدا نداند
موضوع زاهدنمايي و زهد ريايي- که در اين حکايت کوتاه آمده است- بي شک ژرفاي نگاه سعدي به مسائل اساسي اسلام را به همراه دارد. در آيات چندي از قرآن حکيم مي بينيم که به موضوع ريا، توجه شده است؛ از جمله، در آيه شريفه 266 بقره، با يک مثال جالب، درباره اتفاق آميخته با رياکاري و منت و آزار آمده است: «آيا هيچ يک از شما دوست دارد که باغي از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد- که از زير درختانش نهرها جاري باشد- و براي او در آن باغ از تمام انواع ميوه ها موجود باشد، و در حالي که به سن پيري رسيده و فرزنداني (خردسال و) ضعيف دارد، ناگهان در اين هنگام گردبادي شديد- که در آن آتش سوزان است- به آن برخورد کند و شعله ور گردد و بسوزد؟! «أيود احدکم أن تکون له جنه من نخيل و أعناب تجري من تحتها الانهار له فيها من کل الثمرات و أصابه الکبر و له ذريه ضعفاء فأصابها اعصار فيه نار فاحترقت».
در اين آيه شريفه، به روشني، به کساني که زحمت فراواني کشيده اند، اما آن گاه که بدان نياز دارند، مي بينند که حاصل آن همه زحمت خاکستر است؛ چرا که گردباد ريا و منت، آن را سوزانده است.
شايان اعتنا است که در آيه شريفه 265، همين سوره، پيش از ذکر اين مثال، آمده است: «و مثل کساني که اموال خود را براي خشنودي خدا و استوار کردن (ملکات عالي انساني)، در روح خود انفاق مي کنند، هم چون باغي است که در نقطه بلندي باشد، و باران هاي درشت و پي در پي به آن برسد (و به خاطر بلند بودن مکان، از هواي آزاد و نور آفتاب به اندازه کافي بهره گيرد و آن چنان رشد و نمو کند که) ميوه خود را دوچندان دهد «و مثل الذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من انفسهم کمثل جنه بربوه اصابها وابل فآتت اکلها ضعفين». سپس مي افزايد: «و اگر باران درشتي بر آن نبارد، دست کم باران هاي ريز بر آن مي بارد و باز ميوه داده و شاداب و با طراوت است «فان لم يصبها وابل فطل». در پايان مي فرمايد: «خداوند به آن چه انجام مي دهيد، آگاه است» «والله بما تعملون بصير».
بدون شک، وقتي عمل براي غير خدا باشد، تأثير چنداني بر فرد و بر ديگران ندارد، حکايت ديگري از همين باب دوم گلستان، نقل مي کنيم. «فقيه زاده اي پدر را گفت: هيچ از اين سخنان رنگين دلاويز متکلمان [سخنوران] در من اثر نمي کند، به حکم آن که نمي بينم، مر ايشان را فعلي موافق گفتار!»
ترک دنيا به مردم آموزند
خويشتن سيم و غله اندوزند
عالمي را که گفت باشد و بس
هر چه گويد، نگيرد اندرکس
منطور، عالمي است که فقط حرف مي زند و عمل نمي کند.
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگويد بخلق و خود نکند
(اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم) آيا دستور مي دهيد به مردم نيکي کردن را و خودتان را فراموش مي کنيد؟
عالم که کامراني و تن پروري کند
او خويشتن گمست، کرا رهبري کند؟
مناسب است در پايان اين سخن، حکايت ديگري از سعدي- عليه الرحمه- بياوريم، تا عظمت قرآن کريم نزد سعدي را شناخته باشيم: «يکي را از بزرگان ائمه، پسري وفات يافت. پرسيدند که: بر صندوق گوش چه نويسيم؟ گفت: آيات کتاب مجيد را عزت و شرف بيش از آن است که روا باشد بر چنين جاي ها نوشتن، که به روزگار سوده گردد و خلايق برو گذرند و سگان برو شاشند. اگر به ضرورت چيزي هم نويسيد، اين بيت کفايت است.
وه که هر گه که سبزه در بستان
بدميدي، چه خوس شدي دل من
بگذر اين دوست، تا به وقت بهار
سبزه بيني دميده بر گل من
منبع: نشريه بشارت- ش77
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}